زندگی را برای همه سخت کرده بود. روی همه وسایل چند لایه کاور کشیده بود که مبادا آسیب ببینند. روی مبل ها، فرش ها، وسایل برقی و.... حساسیت و مراقبت بیش از اندازه اش هم به همین جا ختم نمیشد. زمان استفاده کردن از وسایل، این مسئله حادتر میشد و آن قدر میگفت روی مبلها این شکلی ننشین، روی فرش مواظب باش چیزی نریزی، وسایل برقی را یک بار بیشتر در روز روشن نکن و... که گرفتار وسواسی آزاردهنده شده بود.
وسواسی که دیگر هم خودش از آن رنج میکشید و هم دیگران را اذیت میکرد.
نه اینکه مراقبت از وسایل زندگی کاری اشتباه باشد، آن هم در این گرانیها که اگر وسیلهای خراب شود، خرید دوباره آن برای هر خانواده معمولی کار سختی است؛ اما رفتارش فراتر از یک مراقبت معمولی بود. این حس را خیلی وقتها به مهمان هم منتقل میکرد.
هم کسی که مهمان بود تمام مدت نگران بود مبادا آسیبی به وسایل بزند و هم اعضای خانواده به جای لذت بردن از دورهمی و دقایقی که کنار دیگران نشسته اند، چهارچشمی مراقب بودند که مبادا خطایی از فردی سر بزند و عواقبش تا مدتها باعث اعصاب خوردی در زندگی شان شود. همین حساسیت را چندبرابر روی خودروش داشت. در پارکینگ که حتما روی خودرو کاور میکشید، ولی به همین جا ختم نمیشد؛ اگر متوجه خط یا خشی روی خودرو میشد، سراغ تک تک همسایهها میرفت که چه کسی، چه زمانی از کنار خودروش رد شده و این خط وخشها از کجا آمده است.
این رفتار وسواس گونه و حساسیت برای مراقبت از همه وسایل زندگی حس لذت از زندگی و آرامش را از او سلب کرده بود. دنیایش خلاصه شده بود در چند وسیله خانه و خودرو و... و دعواهای روزمره ناشی از آن! فراموش کرده بود همه این وسایل و امکانات برای آسایش و رفاه هستند و ممکن است به اشاره ای، همه آنها را به حادثهای یا اتفاقی از دست بدهد.
تصور میکرد همه چیز این زندگی را دربست در اختیار دارد و از یاد برده بود که همه چیز این دنیا موقتی و امانتی گذراست. دنیایی کوچک داشت که او را از مالک همه ثانیهها و لحظههای زندگی غافل کرده بود. امام رضا (ع) درباره چنین غفلتهایی در زندگی میفرمایند: «آن که چیزی داشته باشد که او را از خدا غافل کند، فرومایه است.» (تحف العقول، ص ۴۴۲)
*مصرعی از سعدی